زهرا جانزهرا جان، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

زهرا نازنازی

آش دندونی

تو پست قبلی راجع به رویش اولین دندانت توضیح داده بودم و حالا بریم سراغ آش دندونیت: آش دندونیت را در 93.12.6 روز چهارشنبه پختیم و به فامیل و دوستان پخش کردیم. خاله جون برات کارت طراحی کرد و عصر برد برای چاپ و بعد از تزئین با روبان روی آش ها چسباند. شعر کارت دندونی ات: انار دونه دونه  توی دهان زهرا یه گل زده جوونه گل نگو مرواریده مثل طلای سفیده تاریخ جوانه زدن اولین دندان: 1393/11/12 کادوهایی که برات هدیه دادند: مامان جون و دایی هواپیمای خوشگل -خاله جون موبایل آبی (اینو هم از تهران سوغاتی خریده بودم) و برچسب هلوکیتی- عمه جون بشقاب خوشگل- عمه مامان(معصومه): پیراهن صورتی بنددار و شورت خوشگل- زنمو ژیلا شلوار ...
6 اسفند 1393

خاطرات و کارهای 13 ماهگی

حسابی می رقصی اگه چیزی را بخوای و بهت ندیم عصبانی میشی  با اسباب بازیهات بازی می کنی در آشپزخانه در کابینت ها را باز میکنی و بعد شروع میکنی برداشتن و ریختن وسایلشان. به قوطی های خالی شیر خشک هایت هم علاقه داری و می ریزی زمین و یا به کابینت دیگه جابجاشون میکنی. در آشپزخانه عادت کردی در لباسشویی و بازمیکنی و هر چی دم دستت هست می ریزی اونجا. به گوشی تلفن و موبایل خیلی علاقه پیدا کردی سیم تلفن و میکشی و دکمه هاش و میزنی و موبایل هم برمیداری و به گوشت میگیری یعنی دارم حرف می زنم، چون علاقه ات و دیدند برات 2 تا موبایل اسباب بازی آهنگ دار خریدند ولی موبایل واقعی و بیشتر دوست داری. وقتی لباس میپوشونیمت متوجه میشی میخوایم بریم...
5 اسفند 1393

زهرا 1سال و 1هفته ای و واکسن یک سالگی

زهرا جان هفته گذشته روز دوشنبه 27 بهمن تولدت بود. خیلی خوش گذشت . تولد قشنگی خدار ا شکر برگزار کردیم. ان شاء الله به زودی عکسهای تولد رو میذارم. خوشگلم امروز 93.12.4 و 12 ماه و 1 هفتگی ساعت 8 صبح با باباجون و مامانت به بهداشت رفتین و واکسن یک سالگیت را زدند، باباجونی میگفت نمیترسیدی و دور و برت و نگاه میکردی تا اینکه به بچه ای واکسن زدند و تو هم داشتی نگاش میکردی و بچه گریه کرد، وقتی لباسای تو رو بالا میزدن تا به تو هم واکسن بزنن فهمیده بودی و شروع به گریه کردی ولی چون سریع زدند زود ساکت شدی. خانمه میگفت بعد از یک هفته تب میکنی ان شاء الله که خیر باشه و مریض نشی. امروز هم با اینکه هوا سرد بود رفتیم گردش البته داخل ماشین بودیم و پیاده ن...
5 اسفند 1393
1