خرابکاری زهراجونی
دیروز 94.5.4 دو تا دیس برنج رو شکستی بعدش هم توضیح میدادی که چه جور شکستم، صندلی رو انداخته بودی روش که جلوی کابینت بود و در کابینت باز بود مامانت عصبانی شده بود تا دیگه از این کارها نکنی و سرت و گذاشتی زمین یعنی قهرم باهات و بعد هرکی میره خونتون میبری آشپزخانه و توضیح میدی چه جوری شکستم خاله جون قربونت برم من. راستی خاله جون صبح یک لیوان شیرموز خورده بودی و قوی شده بودی. از این کارها زیاد میکنی پیاله و لیوان و فنجان زیاد شکستی از بس هرروز کابینت ها رو چک میکنی. ...