خاطرات و کارهای 16 ماهگی
چون هوا گرم شده الان هم خرداد ماه هست تراس خونتون را فرش انداختیم میری قدم میزنی و خوشحالی می کنی ولی هرچی دم دستت باشه از اونجا میندازی پایین و چون قدت نمیرسه رو انگشت پاهات می ایستی و قدت و بلند می کنی میخوای پایین و ببینی نازدونه. بازم قصه فرار از پله ها به اتاق های بالا ادامه داره.... هروقت میبینی مامانت مشغوله میز مبل و پشتی ها که جلوی پله ها گذاشتن میندازی و میری بالا یا می استی جلوی پله ها و صدای قطار و درمیاری کووووخ کووووووخ تا ببریمت بالا. کفش و دمپایی خریدی و حسابی راه میری و باهاشون حال می کنی. هر از گاهی عصرها با مامانت میای کوچه و بازی میکنی. وقتی بلوز یا شلوارت را در میاریم تا عوض کنیم بدنت ...